ردیف | کالوکیشن do | معنی | مثال | معنی |
1 | do a favor | لطف کردن | Could you do me a favor and pass the salt? | میتوانی لطفی کنی و نمک را بدهی؟ |
2 | do the dishes | ظرفها را شستن | I need to do the dishes before we leave. | باید قبل از رفتن ظرفها را بشویم. |
3 | do homework | تکالیف انجام دادن | She always does her homework after school. | او همیشه بعد از مدرسه تکالیفش را انجام میدهد. |
4 | do business | کار و کاسبی کردن | We do business with companies all over the world. | ما با شرکتهای سراسر جهان کار میکنیم. |
5 | do a job | کاری انجام دادن | He does a great job at managing the team. | او در مدیریت تیم کار فوقالعادهای انجام میدهد. |
6 | do the laundry | لباسها را شستن | I do the laundry every weekend. | من هر آخر هفته لباسها را میشویم. |
7 | do a project | پروژهای انجام دادن | We are doing a project on climate change. | ما در حال انجام پروژهای درباره تغییرات اقلیمی هستیم. |
8 | do exercises | ورزش کردن | I do exercises every morning to stay fit. | من هر روز صبح ورزش میکنم تا سالم بمانم |
9 | do research | تحقیق کردن | They are doing research on renewable energy. | آنها در حال تحقیق درباره انرژیهای تجدیدپذیر هستند. |
10 | do a task | وظیفهای انجام دادن | I have to do this task before the deadline. | باید این وظیفه را قبل از مهلت انجام دهم. |
11 | do well | موفق بودن | He did well on his exams. | او در امتحاناتش موفق بود. |
12 | do badly | بد عمل کردن | She did badly in the interview. | او در مصاحبه بد عمل کرد. |
13 | do one’s best | بهترین تلاش خود را کردن | He always does his best to achieve his goals. | او همیشه بهترین تلاش خود را برای رسیدن به اهدافش میکند. |
14 | do harm | آسیب رساندن | Smoking can do serious harm to your health. | سیگار کشیدن میتواند آسیب جدی به سلامتی شما برساند. |
15 | do good | کار خوب کردن | She does a lot of good in the community. | او کارهای خوبی زیادی در جامعه انجام میدهد. |
16 | do someone’s hair | موهای کسی را درست کردن | She did my hair for the wedding. | او موهای مرا برای عروسی درست کرد. |
17 | do time | زندان کشیدن | He did time for his involvement in the robbery. | او به خاطر مشارکت در سرقت زندانی شد. |
18 | do the ironing | اتو کردن لباسها | I have to do the ironing before the meeting. | باید قبل از جلسه لباسها را اتو کنم. |
19 | do your duty | وظیفه خود را انجام دادن | Soldiers are expected to do their duty. | از سربازان انتظار میرود که وظیفه خود را انجام دهند. |
20 | do your nails | ناخنها را درست کردن | She does her nails every week. | او هر هفته ناخنهایش را درست میکند. |
21 | do the shopping | خرید کردن | I usually do the shopping on Saturdays. | من معمولاً شنبهها خرید میکنم. |
22 | do the cleaning | تمیزکاری کردن | They do the cleaning together every weekend. | آنها هر آخر هفته با هم تمیزکاری میکنند. |
23 | do a course | دورهای را گذراندن | She is doing a course in French. | او در حال گذراندن دورهای در زبان فرانسه است. |
24 | do a degree | مدرکی را گرفتن | He did a degree in engineering. | او مدرکی در مهندسی گرفت. |
25 | do an experiment | آزمایشی انجام دادن | They are doing an experiment in the lab. | آنها در آزمایشگاه در حال انجام آزمایشی هستند. |
26 | do a presentation | ارائه دادن | She has to do a presentation for her class. | او باید برای کلاسش ارائهای بدهد. |
27 | do your makeup | آرایش کردن | She spends an hour doing her makeup. | او یک ساعت را صرف آرایش کردن میکند. |
28 | do your hair | موهای خود را درست کردن | He takes time to do his hair every morning. | او هر صبح زمانی را صرف درست کردن موهایش میکند. |
29 | do the paperwork | کارهای اداری را انجام دادن | I need to do the paperwork for the new project. | باید کارهای اداری پروژه جدید را انجام دهم. |
30 | do your part | سهم خود را انجام دادن | Everyone should do their part to keep the environment clean. | هر کسی باید سهم خود را برای تمیز نگه داشتن محیط زیست انجام دهد. |
31 | do an exercise | تمرینی انجام دادن | Please do this exercise on page 50. | لطفاً این تمرین را در صفحه 50 انجام دهید. |
32 | do a good job | کار خوبی انجام دادن | You did a good job on this report. | کار خوبی روی این گزارش انجام دادی. |
33 | do your best | بهترین تلاش را کردن | Just do your best and you’ll be fine. | فقط بهترین تلاشت را بکن و موفق خواهی شد. |
34 | do wonders | معجزه کردن | This new treatment did wonders for her health. | این درمان جدید معجزهای برای سلامتی او کرد. |
35 | do the right thing | کار درست را انجام دادن | He always tries to do the right thing. | او همیشه سعی میکند کار درست را انجام دهد. |
36 | do something wrong | کاری را اشتباه انجام دادن | If you do something wrong, you should apologize. | اگر کاری را اشتباه انجام دهی، باید عذرخواهی کنی. |
37 | do an assignment | تکلیفی انجام دادن | I have to do an assignment for my history class. | باید تکلیفی برای کلاس تاریخم انجام دهم. |
38 | do damage | خسارت وارد کردن | The storm did a lot of damage to the buildings. | طوفان خسارت زیادی به ساختمانها وارد کرد. |
39 | do the cooking | آشپزی کردن | I usually do the cooking in our house. | من معمولاً در خانهمان آشپزی میکنم. |
40 | do the gardening | باغبانی کردن | They do the gardening every Sunday. | آنها هر یکشنبه باغبانی میکنند. |
41 | do a service | خدماتی ارائه دادن | The company does a great service to its customers. | این شرکت خدمات عالی به مشتریان خود ارائه میدهد. |
42 | do an interview | مصاحبهای انجام دادن | She did an interview for the local newspaper. | او برای روزنامه محلی مصاحبهای انجام داد. |
43 | do badly | بد عمل کردن | She did badly on the test. | او در امتحان بد عمل کرد. |
44 | do the honors | به عهده گرفتن کار | Would you do the honors and cut the cake? | میتوانی لطف کنی و کیک را ببری؟ |
45 | do a course | دورهای را گذراندن | She is doing a course in photography. | او در حال گذراندن دورهای در عکاسی است. |
46 | do an analysis | تحلیل کردن | We need to do an analysis of the results. | باید نتایج را تحلیل کنیم. |
47 | do a survey | نظرسنجی انجام دادن | The company did a survey to understand customer needs. | شرکت نظرسنجیای انجام داد تا نیازهای مشتریان را بفهمد. |
48 | do a report | گزارشی تهیه کردن | She did a report on the new marketing strategy. | او گزارشی درباره استراتژی بازاریابی جدید تهیه کرد. |
49 | do an operation | عملی انجام دادن | The surgeon did a successful operation. | جراح یک عمل موفقیتآمیز انجام داد. |
50 | do a trick | ترفندی انجام دادن | The magician did an amazing trick. | جادوگر یک ترفند شگفتانگیز انجام داد. |
51 | do a backflip | پشتک زدن | The gymnast did a perfect backflip. | ژیمناست یک پشتک بینقص زد. |
52 | do the cleaning | تمیزکاری کردن | They do the cleaning together every weekend. | آنها هر آخر هفته با هم تمیزکاری میکنند. |
53 | do a workout | ورزش کردن | I like to do a workout every morning. | من دوست دارم هر صبح ورزش کنم. |
54 | do the laundry | لباسها را شستن | I do the laundry every weekend. | من هر آخر هفته لباسها را میشویم. |
55 | do research | تحقیق کردن | They are doing research on renewable energy. | آنها در حال تحقیق درباره انرژیهای تجدیدپذیر هستند. |
56 | do a survey | نظرسنجی انجام دادن | The company did a survey to understand customer needs. | شرکت نظرسنجیای انجام داد تا نیازهای مشتریان را بفهمد. |
57 | do the chores | کارهای خانه را انجام دادن | We all share the chores at home. | همه ما کارهای خانه را با هم تقسیم میکنیم. |
58 | do the accounts | حسابها را انجام دادن | She does the accounts for her family business. | او حسابها را برای کسب و کار خانوادگیاش انجام میدهد. |
59 | do the calculations | محاسبات انجام دادن | He did the calculations and found an error. | او محاسبات را انجام داد و خطایی پیدا کرد. |
60 | do the talking | صحبت کردن | Let me do the talking during the meeting. | اجازه بده در طول جلسه من صحبت کنم. |
61 | do a double take | دوباره نگاه کردن (از روی تعجب) | He did a double take when he saw the surprise. | او وقتی شگفتی را دید دوباره نگاه کرد. |
62 | do a drawing | نقاشی کشیدن | She did a beautiful drawing of the landscape. | او نقاشی زیبایی از منظره کشید. |
63 | do a sketch | طراحی کردن | She did a quick sketch of the model. | او طراحی سریعی از مدل انجام داد. |
64 | do a test | امتحان دادن | The students did a test in math class. | دانشآموزان در کلاس ریاضی امتحان دادند. |
65 | do justice | انصاف را رعایت کردن | The picture doesn’t do justice to the beauty of the place. | عکس زیبایی مکان را به درستی نشان نمیدهد. |
66 | do a puzzle | پازل حل کردن | We did a puzzle together on a rainy day. | ما در روز بارانی با هم پازل حل کردیم. |
67 | do your teeth | دندانهای خود را مسواک زدن | Don’t forget to do your teeth before bed. | یادت نرود قبل از خواب دندانهایت را مسواک بزنی. |
68 | do the rounds | دوره کردن (دیدار یا بازدید) | The doctor did the rounds in the hospital. | پزشک دورههای بازدید خود را در بیمارستان انجام داد. |
69 | do a check-up | معاینه کردن | The doctor did a check-up on the patient. | پزشک معاینهای روی بیمار انجام داد. |
70 | do an inventory | موجودی گرفتن | We need to do an inventory of the stock. | باید موجودی کالاها را بررسی کنیم. |
71 | do a forecast | پیشبینی کردن | The meteorologist did a forecast for the week. | هواشناس پیشبینی هفته را انجام داد. |
72 | do the math | محاسبه کردن | When you do the math, you’ll see it’s not a good deal. | وقتی محاسبه کنی، میبینی که معامله خوبی نیست. |
73 | do a clean-up | تمیزکاری کردن | We did a clean-up of the park after the event. | بعد از رویداد، پارک را تمیز کردیم. |
74 | do a renovation | بازسازی کردن | They did a renovation of the old house. | آنها خانه قدیمی را بازسازی کردند. |
75 | do the groundwork | کارهای مقدماتی را انجام دادن | We need to do the groundwork before launching the project. | باید کارهای مقدماتی را قبل از شروع پروژه انجام دهیم. |
76 | do a recital | اجرا کردن (موسیقی یا شعر) | She did a piano recital for her family. | او یک اجرای پیانو برای خانوادهاش انجام داد. |
77 | do a rewrite | بازنویسی کردن | The author did a rewrite of the first draft. | نویسنده بازنویسیای از پیشنویس اول انجام داد. |
78 | do a translation | ترجمه کردن | He did a translation of the document. | او سند را ترجمه کرد. |
79 | do a number on | آسیب رساندن | The storm did a number on the roof. | طوفان به سقف آسیب زیادی رساند. |
80 | do the bare minimum | حداقل تلاش را کردن | Some people just do the bare minimum at work. | برخی افراد در محل کار فقط حداقل تلاش را میکنند. |
81 | do the maximum | حداکثر تلاش را کردن | She always does the maximum to achieve her goals. | او همیشه حداکثر تلاش را برای رسیدن به اهدافش میکند. |
82 | do a face mask | ماسک صورت زدن | She likes to do a face mask every weekend. | او دوست دارد هر آخر هفته ماسک صورت بزند. |
83 | do an internship | کارآموزی کردن | She did an internship at a law firm last summer. | او تابستان گذشته در یک شرکت حقوقی کارآموزی کرد. |
84 | do a deal | معاملهای انجام دادن | They did a deal to buy the company. | آنها معاملهای برای خرید شرکت انجام دادند. |
85 | do a U-turn | چرخش ۱۸۰ درجه کردن (تغییر جهت دادن) | The driver did a U-turn in the middle of the street. | راننده وسط خیابون یه دور برگشت. |
86 | do a dance | رقصیدن | They did a traditional dance at the festival. | آنها در جشنواره یک رقص سنتی انجام دادند. |
87 | do a demo | نمایش دادن | The salesman did a demo of the new product. | فروشنده یک نمایش از محصول جدید انجام داد. |
88 | do a dive | شیرجه زدن | He did a perfect dive into the pool. | او یک شیرجه بینقص به داخل استخر زد. |
89 | do a stunt | بدلکاری کردن | The actor did his own stunts in the movie. | بازیگر بدلکاریهای خود را در فیلم انجام داد. |
90 | do a tour | تور برگزار کردن/رفتن | They did a tour of the historic sites. | آنها یک تور از مکانهای تاریخی برگزار کردند. |
91 | do a lap | یک دور کامل زدن | She did a lap around the track. | او یک دور کامل دور پیست زد. |
92 | do a reading | خواندن (با صدای بلند) | He did a reading from his new book. | او از کتاب جدیدش خواند. |
93 | do the finances | مدیریت مالی انجام دادن | He does the finances for their small business. | او مدیریت مالی کسب و کار کوچکشان را انجام میدهد. |
94 | do an illustration | تصویرگری کردن | She did an illustration for the children’s book. | او برای کتاب کودکان تصویرگری کرد. |
95 | do an audit | حسابرسی کردن | The company did an audit of their financial records. | شرکت حسابرسی از سوابق مالی خود انجام داد. |
96 | do a fitting | پرو کردن لباس | She did a fitting for her wedding dress. | او لباس عروسیاش را پرو کرد. |
97 | do a treatment | درمان کردن | The doctor did a treatment for the patient’s condition. | پزشک درمانی برای وضعیت بیمار انجام داد. |
98 | do a repair | تعمیر کردن | He did a repair on the broken chair. | او صندلی شکسته را تعمیر کرد. |
99 | do an upgrade | ارتقا دادن | He did an upgrade on his computer. | او کامپیوترش را ارتقا داد. |
100 | do a synopsis | خلاصهسازی کردن | The editor did a synopsis of the book. | ویراستار خلاصهای از کتاب تهیه کرد. |
کالوکیشنهای مربوط به “do” از گرامر خاصی پیروی میکنند که در زیر توضیح داده میشود:
1. ساختار پایه و زمانها
حال ساده (Present Simple)
• فاعل + do/does + مفعول
do برای فاعلهای I, you, we, they استفاده میشود.
does برای فاعلهای he, she, it استفاده میشود.
• مثال:
I do the laundry every Sunday. (من هر یکشنبه لباسها را میشویم)
She does the shopping on Fridays. (او جمعهها خرید میکند)
گذشته ساده (Past Simple)
• فاعل + did + مفعول
• مثال:
They did the homework yesterday. (آنها دیروز تکالیفشان را انجام دادند)
He did the dishes after dinner. (او بعد از شام ظرفها را شست)
حال کامل (Present Perfect)
• فاعل + have/has + done + مفعول
“have” برای فاعلهای I, you, we, they استفاده میشود.
“has” برای فاعلهای he, she, it استفاده میشود.
• مثال:
I have done the project already. (من پروژه را انجام دادهام)
She has done her hair beautifully. (او موهایش را به زیبایی درست کرده است)
آینده ساده (Future Simple)
• فاعل + will + do + مفعول
• مثال:
We will do the cleaning tomorrow. (ما فردا تمیزکاری خواهیم کرد)
He will do the cooking tonight. (او امشب آشپزی خواهد کرد)
2. جملات منفی
حال ساده (Present Simple)
• فاعل + do/does + not + مفعول
o I/You/We/They do not (don’t) do…
o He/She/It does not (doesn’t) do…
• مثال:
I don’t do the shopping on weekends. (من آخر هفتهها خرید نمیکنم)
He doesn’t do his homework regularly. (او تکالیفش را به طور منظم انجام نمیدهد)
گذشته ساده (Past Simple)
• فاعل + did + not + مفعول
o فاعل + didn’t + مفعول
• مثال:
They didn’t do the assignment on time. (آنها تکلیف را به موقع انجام ندادند)
She didn’t do the laundry last week. (او هفته گذشته لباسها را نشست)
3. سؤالات
حال ساده (Present Simple)
• Do/Does + فاعل + مفعول؟
Do برای فاعلهای I, you, we, they استفاده میشود.
Does برای فاعلهای he, she, it استفاده میشود.
• مثال:
Do you do your homework every day? (آیا شما هر روز تکالیفتان را انجام میدهید؟)
Does she do the cooking at home? (آیا او در خانه آشپزی میکند؟)
گذشته ساده (Past Simple)
• Did + فاعل + مفعول؟
• مثال:
Did they do the project? (آیا آنها پروژه را انجام دادند؟)
Did he do the cleaning yesterday? (آیا او دیروز تمیزکاری کرد؟)
4. تأکید با “do”
استفاده از “do” برای تاکید در جملات مثبت
• فاعل + do/does/did + فعل اصلی
• این ساختار برای تاکید بر انجام یک عمل خاص استفاده میشود.
• مثال:
I do like this movie. (من واقعاً این فیلم را دوست دارم)
She does understand the problem. (او واقعاً مشکل را میفهمد)
We did finish the work on time. (ما واقعاً کار را به موقع تمام کردیم)
5. ترکیب با افعال ترکیبی و اسمها
“do” به عنوان بخشی از کالوکیشنها با افعال و اسمهای مختلف ترکیب میشود تا معنی خاصی ایجاد کند. برخی از این ترکیبات عبارتند از:
• do homework (تکالیف انجام دادن)
The students do their homework after school. (دانشآموزان بعد از مدرسه تکالیفشان را انجام میدهند)
• do the dishes (ظرفها را شستن)
After dinner, we do the dishes. (بعد از شام ما ظرفها را میشوییم)
• do business (کسب و کار انجام دادن)
They do business internationally. (آنها به صورت بینالمللی کسب و کار میکنند)
این نکات گرامری برای استفاده صحیح از کالوکیشنهای “do” بسیار مفید هستند و به شما کمک میکنند که به درستی از آنها در جملات خود استفاده کنید.